جنگ تحمیلی روزهای اخیر به کشورمون، از زوایای مختلفی بررسی شده؛ اما چیزی که به نظرم باید بیشتر بهش پرداخت، جایگاه و اهمیت دستیابی به برتریهای فناوری و اقتصادیه.در مورد فناوریهایی که مستقیماً منجر به برتری نظامی میشن، خب واضحه کسی برندهست که ابزار و تکنولوژی قویتری داشته باشه.
ولی شاید به این نکته کمتر توجه شده باشه: خیلی از تکنولوژیهایی که در این جنگ علیه کشورمون به کار رفت، لزوماً برای جنگ ساخته نشده بود، اما توی میدان نبرد بهشدت مؤثر عمل کردن. مثل GPS، پهپادها، فناوری اطلاعات یا هوش مصنوعیای که توی گنبد آهنین بهکار گرفته شده.
از اون طرف، وقتی کشور ما انستیتو وایزمن و پارک علم و فناوریشون رو هدف گرفت، در واقع یه پیام مهم داشت: ما هم متوجه اهمیت زیرساختهای علمی و فناوری هستیم. درست همونطور که دشمن با ترور دانشمندان ایرانی، دنبال زدن ریشههای علمی ما بود.
از یه زاویه دیگه، اگر بخوایم جنگ رو از منظر اقتصادی تحلیل کنیم، سؤالی که پیش میاد اینکه: توی یه جنگ طولانی و فرسایشی، کدوم کشور دوام بیشتری داره؟ جواب سادهست: کشوری که آستانه تابآوری اقتصادی بالاتری داره، قطعا شانس بیشتری برای موندن و حتی پیروزی داره.از طرف دیگه، وقتی وضعیت اقتصادی مردم بهتر باشه، طبیعتاً پیدا کردن خائنهایی که حاضرن کشورشونو به بهای ناچیز بفروشن، خیلی سختتر میشه. ما سالهاست که با تحریم درگیریم، پس وقتشه که یه نگاه جدیتر به مفهوم «اقتصاد دانشبنیان» بندازیم.
اقتصادی که بر پایه دانش فنی و توانمندی داخلی شکل گرفته باشه – مثل همون چیزی که در حوزه موشکی داریم – میتونه پایهگذار رفاه واقعی باشه.
رفاهی که پایداره، وابسته نیست، و در برابر فشارهای بیرونی مقاومه.این جنگ، یه جنگ ترکیبیه؛ و اگه ما خودمون رو از نظر نظامی، فناوری و اقتصادی تقویت نکنیم، دیر یا زود باید هزینههای سنگینتری برای دفاع از خاکمون بدیم.
از کی دیگه برامون مهم نیست که بچههای این کشور با معدلهای عجیبغریب دیپلم میگیرن و کسی در کشور مورد بازخواست قرار نمیگیره؟ از کی افت علمی دانشگاهها، بیانگیزگی دانشجوها و بیبرنامگی معاونت علمی برای آینده، برامون عادی شده؟
توی شرکتهای تولیدی هم وضعیت همینه؛ بخش تحقیق و توسعه شده یه گوشه پرت، و توی تیمهای مدیریتی کمتر کسی رو میبینی که واقعاً سررشته فنی داشته باشه.حالا اگه بخوام خلاصه و مرتب بگم، از حاکمیت میشه این چند مطالبه رو داشت و هرکدوم از ما اگر میتونیم با جدیت بیشتری پیگیر این موضوعات باشیم:
۱. توجه واقعی به اقتصاد دانشبنیان: این کار فقط با شعار درست نمیشه. لازمه معاونت علمی و فناوری و اقتصاد دانشبنیان ریاستجمهوری دوباره تقویت بشه، از حاشیه برگرده به متن، و آدمهای متخصص، نه چندشغلههای نابلد، سکانش رو دست بگیرن.
۲. حمایت عملی از شرکتهای دانشبنیان: اینا میتونن موتور محرک کشور باشن؛ چه در حوزه نظامی، چه در حوزههای اقتصادی و صنعتی. باید برنامه مشخص برای رشدشون داشته باشیم و براشون فضای واقعی توسعه فراهم کنیم.
۳. استفاده از نخبگان واقعی: توسعه فقط با متخصصهاب واقعی ممکنه. نظام آموزش عالی ما توی این سالها افت شدیدی داشته، و وقتشه نجاتش بدیم. جای نخبگان دانشگاهی، کارشناسان متخصص و مدیران فنی، نباید به رانتداران و رابطهدارها داده بشه.